جدول جو
جدول جو

معنی ناخوش احوال - جستجوی لغت در جدول جو

ناخوش احوال(خوَشْ / خُشْ اَ)
بیمار. ناسالم. مریض. بدحال. که سالم و سر حال نیست. که نقاهت دارد
لغت نامه دهخدا
ناخوش احوال
بیمار ناتندرست ناجور (گویش هراتی) پراشیده از پراشیدن (بد حال شدن) آنکه کسالت و نقاهت دارد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَشْ / خُشْ)
ناخوش احوال. که سالم و تندرست نیست. که بیمار است. که در حال ضعف یا بیماری یا نقاهت است، که شادمان و سردماغ نیست. غمگین. غمین. ملول. افسرده. نژند. ناشاد. مقابل خوشحال
لغت نامه دهخدا